داستانی پند اموز
G E M . TV
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :می خواهم ازدواج کنم .
پدر خوشحال شد و پرسید : نام دختر چیست؟
مرد جوان گفت : نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند .
پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت : من متاسفم به جهت این حرف که می زنم .
اما تو نمیتوانی با این دختر ازدواج کنیچون او خواهر توست
خواهش می کنم از این موضوع به مادرت چیزی نگو .
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آن ها همین بود .
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت : مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام
هر دختری را که می آورم پدر می گوید که او خواهر من است ! و نباید به تو بگویم .
مادرش لبخند زد و گفت : نگران نباش پسرم تو با هریک از این دختر ها
که خواستی می توانی ازدواج کنی.چون تو پسر او نیستی...!!!!
برگرفته از سریال های GEM TV
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:هه اره